نوشته شده توسط : سما کارزاری



:: بازدید از این مطلب : 430
|
امتیاز مطلب : 91
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سما کارزاری

بازی گوسفند های بامزه

گوسفند های بامزه

امروز توی نت میگشتم که یه بازی فلش خیلی جالب رو دیدم که این بازی رو از روی کارتونش یعنی گوسفند های بامزه (shaun the sheep) ساختن و کارتونش هم از خودش بامزه تر بود. خلاصه رفتیم تو نخ بازی و خیلی هم خوشم اومد و تمومش هم کردم (:

این بازی فلش خیلی زیبا و جالب ساخته شده و جزو بازی های فکر هست البته برای بچه ها و مطمئنم که بزرگتر ها هم ازش خوششون میاد و حتما بازی میکنن. این آدرس بازی هست و پیشنهاد می کنم که حتما یه بار تستش کنید.

البته با یکم فضولی فهمیدم که این بازی رو میشه روی pc ذخیره کرد و بعدا هم دوباره بازی کرد. کارتون این گوسفندهای بامزه رو توی فروشگاه قرار دادم که ۴۰ قسمت هست و در سال ۲۰۰۷ توسط همون کمپانی که کارتون والاس و گرومیت رو ساخته بود, تهیه شده و حتی جوایزی رو هم از چند تا جشنواره دریافت کرده که واقعا حقش هم بوده.



:: بازدید از این مطلب : 376
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سما کارزاری

روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با منزل یکی از کارمندانش تماس بگیرد. بنابراین، شماره منزل او را گرفت.

کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام»

رییس پرسید: «بابا خونس؟»

صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله»

ـ می تونم با او صحبت کنم؟

کودکی خیلی آهسته گفت: «نه»

رییس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند، گفت: «مامانت اونجاس؟»

ـ بله

ـ می تونم با او صحبت کنم؟

دوباره صدای کوچک گفت: «نه»

رییس به امید این که شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد پرسید: « آیا کس دیگری آنجا هست؟»

کودک زمزمه کنان پاسخ داد: «بله، یک پلیس»

رییس که گیج و حیران مانده بود که یک پلیس در منزل کارمندش چه می کند، پرسید: «آیا می تونم با پلیس صحبت کنم؟»

کودک خیلی آهسته پاسخ داد: «نه، او مشغول است؟»

ـ مشغول چه کاری است؟

کودک همان طور آهسته باز جواب داد: «مشغول صحبت با مامان و بابا و آتش نشان..»

رییس که نگران شده بود و حتی نگرانی اش با شنیدن صدای هلی کوپتری از آن طرف گوشی به دلشوره تبدیل شده بود پرسید: «این چه صدایی است؟»

صدای ظریف و آهسته کودک پاسخ گفت: «یک هلی کوپتر»

رییس بسیار آشفته و نگران پرسید: «آنجا چه خبر است؟»

کودک با همان صدای بسیار آهسته که حالا ترس آمیخته به احترامی در آن موج می زد پاسخ داد: «گروه جست و جو همین الان از هلی کوپتر پیاده شدند

رییس که زنگ خطر در گوشش به صدا درآمده بود، نگران و حتی کمی لرزان پرسید: «آنها دنبال چی می گردند؟»

کودک که همچنان با صدایی بسیار آهسته و نجواکنان صحبت می کرد با خنده ریزی پاسخ داد: «من».

 



:: بازدید از این مطلب : 403
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سما کارزاری

www.3jokes.com - عکس های خنده دار جوك اس ام اس



:: بازدید از این مطلب : 368
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سما کارزاری

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS



:: بازدید از این مطلب : 354
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سما کارزاری

عکس خنده دار



:: بازدید از این مطلب : 381
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سما کارزاری

به ادامه ی مطلب برین



:: بازدید از این مطلب : 378
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 بهمن 1389 | نظرات ()